کد مطلب:304422 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:187

حکمت عدالت
وَ الْعَدْلَ تَنْیسقاً لِلْقُلُوبِ؛ وبرای نظم دلها عدالت را [مقرّر كرد]. آدمی با مراجعه به وجدان خود، پاره ای ازافعال، مانند عدل و احسان را نیكو یافته و فاعل آنها را ستایش می كند و در مقابل، افعالی چون ظلم و خیانت و نظایر آنها را ناپسند یافته و فاعل آنها را نكوهش می نماید. بدین معنا كه بدیِ ظلم و خوبیِ عدالت، از بدیهیات است؛ چنانكه دانشمندان می گویند هركس به طور مستقل و بدون نیاز به استدلال می فهمد كه ظلم، پدیده ای زشت و زیانبار، و عدالتْ زیبا و نیكوست؛ ولیكن بر اثر شدّت حرص و خودخواهی بشر و غوغای زندگی، آدمیان از درك همین بدیهیات غافل مانده اند؛ از این رو، همواره نیازمند گفتارها و نوشتارهایی هستند كه آنها را از این غفلت برهاند و اصولاً پیامبران و خیرخواهان بشر، آمده اند تا این بدیهیات را یادآوری كنند. برای همین، پیامبران الهی را «مُذَكِّر=یادآور» و كتابهای آسمانی را «ذِكر=یاد» می نامند.

از جمله آثار ظلم در جامعه بشری، پراكندگی دلها و پدید آمدن طبقات ناهمگونِ اجتماعی است. طبقه ظالم و طبقه مظلوم، به تعبیر مولا امیرالمؤمنین(ع) «كِظَّة ظالم؛ پرخوری و برخورداریِ ستمگران» و «سَغَبِ مظلوم؛ گرسنگی و محرومیت ستمدیدگان» كه به دنبال خود، ثروت اندوزی و اشرافیگری و زندگی های شادخوارانه در یك سو، و انواع فقر و محرومیّت و گرسنگی در سوی دیگر در پی دارد و در نهایت، دلهای پركینه و پرنخوت كه تعفّن آن، تعادل جامعه را به هم می ریزد، برخلاف عدالت كه مایه آرامش دلها و در نهایت، نظم و هماهنگی با یكدیگر است؛ چرا كه در تعریف عدالت آمده است:

اَلْعَدْلُ یَضَعُ الْاُمُورَ مَواضِعَها. [1] عدالت، چیزها را درجای مناسب خودقرارمی دهد.

آری در پرتو عدالت، هریك از افراد جامعه، از حقوق طبیعی خود، آنچنان كه باید برخوردار می شوند و این برخورداری همگانی، دلها را به یكدیگر نزدیك می كند و آنها را در جبهه واحدی قرار می دهد. به امید آن روز!


[1] نهج البلاغة، تحقيق: محمّد عبده، ص 258 (به نقل از: جامعه سازي قرآني، ص 77).